لطیفه های جدید 2
نوشته شده توسط : arman

خنگول پسر شو در مورد ازدواج نصیحت می کرد و خطاب به اون می گفت:ببین پسرم.خواستی زن بگیری،برو از فامیل زن بگیر.تو همین دوروبر خودمون نگاه کن،داییت رفته زن داییت رو گرفته،عموت رفته زن عموت رو گرفته،حتی من،اومدم مادرت رو گرفتم

************************************************************************ خنگول رو به جرم قتل محاکمه می کردند.دادستان گفت:تو وقتی داشتی مقتول رو می کشتی،ندای وجدانت رو نشنیدی؟

خنگول گفت:نه!از بس که مقتول سر وصدای می کرد نمیذاشت چیزی بشنوم؟

************************************************************************ آگهی استخدام یک پیشخدمت،نظر خنگول را به خود جاب می کند.او به نشانی مرد نظر می رود و در می زند خانمی نسبتا جوان در را به روی او باز می کند.

_سلام خانم.شما آگهی استخدام یک پیشخدمت داده بودید؟

_بله.آیا شما برای استخدام آمده اید؟

_همینطور است.خب بفرماییید،انتظار شما از من چیست؟

_من به تازگی شوهرم را از دست داده و بیوه شده ام.پیشخدمتی م خواهم که همه کار های مرا انجام دهد. هر دستوری می دهم، بی چون و چرا انجام بدهد. اظهار نظر نکند و گله و شکایتی هم نداشته باشد.

خنگول کمی فکر می کند و می گوید:فکر می کنم شما آگهی را اشتباهی داده اید خانم،چون شما پیشخدمت نمی خواهید، شوهر لازم دارید.اینها که می گویید،وظایف یک شوهر است،نه یک پیشخدمت.

*********************************************************************** 

خنگول صبح زود که از خواب بیدار می شود،می بیند که به به چه هوای خوبی است.فوری زنگ میزند به اداره هواشناسی و تشکر می کند.

************************************************************************

یه نفر داشته توی دریا غرق می شده، بلند بلند داد میزده: كمك، من شنا بلد نیستم غضنفر داشته رد می شده میگه:

حالا منم تنیس بلد نیستم، باید داد بزنم؟!!!
************************************************************************
غضنفر یه سگ فلج داشته، هر وقت دزد میومده، سگه رو می گذاشته توی فرغون و دنبال دزده می دویده
************************************************************************
غضنفر می خواسته خرگوش بگیره می ره پشت درخت صدا هویج در میاره
*********************************************************************** 
یه روز غضنفر به پسرش می گه این جوری که تو داری درس می خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی اصلا می دونی گوساله چیه؟ پسر: آره که می دونم گوساله، کسیه که باباش گاو باشه ***********************************************************************
سه دیوانه هم اتاقی بودن، یك روز خبر آوردن كه دوتاشون بالا و پایین می پرن و میگن: ما سیب زمینی هستیم و داریم تو روغن سرخ میشیم  ولی سومی ساكت نشسته! رئیس تیمارستان هم طبق معمول رفت. كه این دیوونه رو مرخص كنه ازش پرسید: تو چرا با دوستات نیستی؟ دیوونه سومیه هم میگه: آخه من كف ماهیتابه چسبیدم





:: برچسب‌ها: لطیفه جدید-خنده دار - ,
:: بازدید از این مطلب : 1412
|
امتیاز مطلب : 186
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/commenting/avatars/avatar14.jpg
payaamxxx@gmail.com در تاریخ : 1389/12/23/1 - - گفته است :
خیلی جالب بود مخصوصا قسمت زن بیوه

کاش من جای خنگول بودم !!! میدونستم چطور با اون زن رفتار کنم !


/weblog/file/img/m.jpg
تنها در تاریخ : 1389/12/19/4 - - گفته است :
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***_____________________***
_***_____________________***
__***____________________***
___***_________________***
____*** ______________***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•

خوشكل بود

بيا آپمممممممممم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: